تکثرگرایی دینی



معنای فارسی کثرت:

کثرت
بسیارشدن، بسیاری
۱ - ( مصدر ) بسیار شدن زیاد گشتن مقابل قلت کمی اندکی . ۲ - ( اسم ) بسیاری فراوانی زیادی مقابل قلت کمی اندکی : [ اما از کثرت الحاح آن عزیز ان بقیت آن اجزا در میان مسود ات دیگر طلب کردم ] . ( المعجم ) ۳ - تعدد موجود ات عالم مقابل وحدت جمع : کثرات . یا کثرت در وحدت . وجود در عین وحدت جامع و واجد جمیع مراتب و کمات و کثرات است و اولین کثرتی که در عالم وجود تحقق یافته است مرتب. صفات و اسمائ است . با لجمله فسف. الهی گویند وجود ات و موجود ات در عیت کثرت مندک و فانی در وحدت اند و ظل و رشح وجود بسیط واحد بوحدت حقیقی میباشند و وجود اندر کمال خویش ساری است و تعینها امور اعتباری است و اگر نازی کند عالم فرو ریزد و هیچیک از مراتب تعینات و وجود ات و ماهیات عوالم امکانی وجود استقل ندارند و عین الربط و صرف التعلق اند و و بنابر این کثرات علام نمود ند و نه بود و ظل و سایه و رشح فیض حق اند ] .
فراوان بودن . بسیار بودن.

فرهنگ معین:

کثرت
(کِ رَ) [ ع . کثرة ] (مص ل .) بسیاری ، فراوانی .


معنا در انگلیسی:

exuberance (اسم)
غنا ، فراوانی ، وفور ، فزونی ، سرک ، کثرت ، بسیاری ، فرط فیض
intensity (اسم)
قوت ، شدت ، سختی ، سیری ، کثرت ، نیرومندی
intension (اسم)
شدت ، سختی ، سیری ، کثرت ، نیرومندی
multiplicity (اسم)
بسیار ، کثرت ، تعدد


معنای عربی این کلمه:

کثرت
حماس , کثافة


معنا در لغت نامه دهخدا(برای علاقه مندان):

کثرت. [ ک َ رَ ] (ع اِمص ) بسیاری. فراوانی. افزونی. زیادتی. (ناظم الاطباء). مقابل قلت. (یادداشت مؤلف ) : 
رتبت جاه و کثرت جودش 
در جهان نه امل گذاشت نه یأس.
مسعودسعد.
چون بر کثرت انصار اسلام اطلاع یافت دریایی دید از لشکر که موج می زند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 409). به کثرت لشکر و وفور مال مغرور شد و سپاه بسیار فراهم آورد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 232). خواست که از هر طرف لشکری فراهم و بزیادت کثرتی و قوتی مستظهر گردد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 341). اما از کثرت الحاح آن عزیزان بقیت آن اجزا در میان مسودات دیگر طلب کردم. (المعجم ).
کثرت خلق یا کثرت خلایق ؛ انبوهی و فراوانی مردمان. (ناظم الاطباء).
کثرت سهر ؛ فزونی بیداری. (ناظم الاطباء).
کثرت غذا ؛ زیادتی غذا. (ناظم الاطباء).
کثرت کلام ؛ پرگویی. پرحرفی. تکرار سخن. (ناظم الاطباء).
|| مجازاً، بمعنی به انبوه نشستن مردم. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). انبوهی مردم. (ناظم الاطباء). || علایق دنیوی. (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بسیاری. مقابل وحدت ، یگانگی. (یادداشت مؤلف ). تعدد موجودات عالم. ج ، کثرات. (فرهنگ فارسی معین ).تجلی ذات حق در مراتب مظاهر امکانیه بجهت اظهار اسماء و صفات و از اینرو بلباس کثرت ملبس شود. (فرهنگ مصطلحات عرفا و شعرا) : 
خداوندی که در وحدت قدیمست از همه اشیا
نه اندروحدتش کثرت نه محدث را ازو انها.
ناصرخسرو.
کثرت در وحدت ؛ وجود در عین وحدت جامع و واجد جمیع مراتب و کمالات و کثرات است و اولین کثرتی که در عالم وجود تحقق یافته است مرتبه ٔ صفات و اسماء است. بالجمله فلاسفه ٔ الهی گویند وجودات و موجودات در عین کثرت مندک و فانی در وحدتند و ظل و رشح وجود بسیط واحد به وحدت حقیقی می باشند و وجود اندر کمال خویش ساری است و تعینها امور اعتباری است و اگر نازی کند عالم فروریزد و هیچیک از مراتب تعینات ووجودات و ماهیات عوالم امکانی وجود استقلال ندارد و عین الربط و صرف التعلق اند و بنابراین کثرات عالم نمودند نه بود، و ظل و سایه و رشح فیض حقند. (فرهنگ لغات و مصطلحات عرفا و شعرا).

کثرة. [ ک َ رَ ] (ع مص ) بسیار شدن. (ترجمان جرجانی ) (غیاث اللغات ). بسیار گردیدن. (منتهی الارب ). بسیار و فراوان گردیدن چیزی. (ناظم الاطباء). خلاف قِلَّة. (از اقرب الموارد).

کثرة. [ ک َ / ک ِ رَ ] (ع اِمص ) بسیاری. (منتهی الارب ). مقابل قِلَّة. (از اقرب الموارد). کثرت. رجوع به کثرت شود.

کثرة. [ ک ُ رَ ] (اِخ ) نام مردی است. (از منتهی الارب ).

کثری را بخوانید.

منبع:



تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

EnglishWorld Crystal انتشارات پنجاه و دو هرتز تنهایی Brenda ܓܨ ❤❤ بـه رنگِ آرامـش ❤❤ܓܨ Colby اسیمیوم یااوسیمیم وایریدیوم دوفلزنادر